قوانین اینجا ...

 

آرام قوانین اینجا آرام

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

1- نظر میدی

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

2- دوباره نظر میدی

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

3- بازم نظر میدی

 

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, | 12:17 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

غمناکی است .......

 

          

         چه تراژدی غمناکی است 

وقتی که

 

 

برای همه کست هیچ کس نباشی

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, | 12:5 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

اینجا واسه خودت زندگی کن .........

 

اینجـآ زمیـن اســتــ ...



رسـم آدم هـآیـش عجیـب اسـتــ ...


اینجـآ گـُم که بشـوی،

به جـای اینکه دنبـآلت بگردنــد،فــراموشت میکـُنــند..

زیـآد که خوب بـآشه، زیـآدی   میشـوی!

زیـآد که دم دسـت بـآشی،تکـراری میـشوی!

زیـآد که بخـندی،برچـسـب دیوانـگی میخـوری!

                                    اینجـآ فقـط بـرای خودت زنـدگی کـُن.....

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, | 12:1 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

لـــبـــخـــنـــدبزن فرشته

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, | 11:59 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

بخونید قشنگه

 

دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود.

.
یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید

 


صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده...

 


دختره شوکه شد و چشم پر از اشک بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت..

 


پسره نوشته بود... تصادف کردم با مشکل خودم را رساندم دم در خونتون لطفا بیا پائین میخوام 

 



برای آخرین بار ببینمت...

 


«خیلی خیلی دوستت دارم»

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, | 11:50 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

هست ....

 

 هست ” را اگر قدر ندانی، میشود ” بود “!

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, | 10:19 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

کمی گیجم .....

 


کمی گیجم کمی منگم عجیب است

پریده بی جهت رنگم عجیب است

تو را دیدم همین یک ساعت پیش

برایت باز دلتنگم عجیب است

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, | 9:57 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

خوش آمدید ...

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 21:39 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

چند تا عکس عاشقانه ...

 

 

 

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 21:34 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

طناب دار .....

 

مقداري طناب در خانه هست...

تو بيا تا با هم بازي کنيم...


طناب را براي من بباف و دور گردنم بنداز...

منم براي تو سيگاري روشن ميکنم و روي لبانت ميگذارم...

تو صندلي زير پايم را رها کن و منم براي تو فندک ميزنم ...

من از اين دنيا راحت ميشوم و تو هم از من
نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 21:25 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

تنهایم…

 

 

 

مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…

 

                     هر کس هم که می آید مسافر است می شکند...

                                                                               
        .هم نمازش را، هم دلم را …

 

                                                   و می رود …  

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 21:23 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

سیگاریم کرد ...

 

 سیگاریم کرد با رفتنش

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 21:19 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

قشنگه بخونید

 

ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺮﻁ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟


ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ... ﺑﮑﻨﯿﻢ ...


ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﯽ ...


ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ... 


ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ..

24 ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻋﺸﻘﺶ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ... 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ .. ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ

ﻧﻤﯽﮐﻨﻪ ... ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﺭﻭﺵ ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻫﺴﺖ ... 



ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ : 24ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﯼ ... ﯾﻪﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ...ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 21:12 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

..

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 21:2 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

..

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 21:0 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

روي قـلــبـــــــ♥ـــــــــــے .........

 

 روي قـلــبــــــــــــــــــے نـوشـــتــه بـود :

شــکـســــتـــــنــــے اســــت مـواظـــــــب بـاشــــــــيـن .

 ولـــــ ــــــے

  مـــن روـــے قــلــــــــــــبــم نـوشــــتـم :

 شــکـســ ــــ ـــتـه اســــت , راحــــــــــــــت بـــاشــــيـن

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 20:50 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

حتما حتمابخونيد خيلي قشنگه

وقتي١٥سالت بودومن بهت كفتم دوستت دارم....صورتت ازشرم سرخ شدوسرتوبه زيرانداختي ولبخند زدي  

وقتي ٢٠سالت بودومن بهت كفتم كه دوستت دارم سرتوكذاشتي رؤشؤنه ام ودستم روتودستت كرفتي انكارازاين كه منوازدست بدي وحشت داشتي

وقتي كه ٢٥سالت ومن بهت كفتم كه دوستت دارم صبحانه مواماده كردي ؤبرام اوردي ...وپيشونيموبوسيدي ؤكفتي بهتره عجله كني ..داره ديرت ميشه

وقتي٣٠سالت شدومن بهت كفتم دؤستت دارم بهم كفتي دوستت دارم بهم كفتي اكه راستي دوستم داري بعدازكارت زودبياخونه

وقتي٤٠سالت شدومن بهت كفتم دوستت دارم  توداشتي ميزشام وتميزميكردي وكفتي باشه عزيزم ولي الان وقته اينه كه بري تودرسهابه بجمون كمك كني

وقتي ٥٠سالت شدومن بهت كفتم دوستت دارم توهمونجوركه بافتني مي بافتي بهم نكاه كردي وخنديدي 

وقتي٦٠سالن شدومن بهت كفتم دوستت دارموتوبهم لبخندزدي 

وقتي ٧٠سالت شدومن بهت كفتم جقدردوستت دارم  درحالي كه رؤصندلي راحتيمون نشسته بوديم من نامه عاشقانه ٥٠سال پيش براي من ميخوندي كه براي من نوشته بوديروميخوندم ودستامون تودست  هم بود

وقتي كه ٨٠سالت شد...اين توبودي كه كفتي دوستم داري نتونستم جيزي بكم ..فقط اشك توجشمام جمع شد اون روزبهترين روززندكي من بود...جون 

توكغتي دوستم داري

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 16:53 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

ای عشق .....

 

 ای عشق مددکن که به سامان برسیم

 چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم

 یامن برسم به یاریایاربه من 

 یاهردوبمیریم وبه پایان برسیم

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 16:53 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

الهی بمیرم .....

 

الهی بمیرم اگه بازببینم غمی توی چشمات 

الهی که باشه برای دل من تمومی دردات

                  الهی بمیرم واسه اون نگاهت که اینقدرنجیبه 

                  الهی بمیرم واسه اشک چشمات که خیلی غریبه

بمیرم الهی واسه تو توکه گریه کردی

توکه لحضه لحضه تموم غماروبامن سرمیکردی

                  دیگه گریه بس کن بزارواسه من تمام غماتو

                  بزارمن بمیرم که طاقت ندارم ببینم چشاتو 

            بمیرم الهی .....................  

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 16:45 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

..

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 16:24 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

.

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 16:3 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

رابطه معدل و شغل

 

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 16:3 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

.....

 

خنده

امید وارم به شما بر نخورد گریه

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 15:56 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

..

 

البته درباره  پسر ها هم همینطوره

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 15:46 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

..

 

کاش که نظرت شماره 4 باشد

 

 

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 15:33 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

رؤیــ ــاﮮ פֿـوشبـَـختــﮯ ....

 

مـ ــــטּ 

 

 

رؤیـــایـﮯ לارَґ، رؤیــ ــاﮮ פֿـوشبـَـختــﮯ

 

 

رؤیــ ـاﮮלنیــایــﮯبـﮯنفــ ـرت وســـَــختـﮯ

 

 

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 12:10 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

......

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 11:50 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

قلب ...

 

روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و

 ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد.

جمعيت زياد جمع شدند.

 قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشه‌اي بر آن وارد نشده

بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستی

 زيباترين قلبي است كه تاكنون ديده‌اند.

 مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت.

ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و

 گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست.

 مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب

 او با قدرت تمام مي‌تپيد اما پر از زخم بود.

 قسمت‌هايي از قلب او برداشته شده و

 تكه‌هايي جايگزين آن شده بود و

 آنها به راستی جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند

 براي همين  گوشه‌هايی دندانه دندانه درآن ديده مي‌شد.

 در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت

كه هيچ تكه‌اي آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پير

 مرد خيره شده بودند با خود مي‌گفتند كه چطور او ادعا مي‌كند

 كه زيباترين قلب را دارد؟

مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت

 تو حتماً شوخي مي‌كني؛ قلب خود را با قلب من

 مقايسه كن؛ قلب تو فقط مشتي رخم و بريدگي و خراش است .

پير مرد گفت: درست است. قلب تو سالم

به نظر مي‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمي‌كنم.

هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او داده‌ام،

  من بخشي از قلبم را جدا كرده‌ام و به او بخشيده‌ام.

 گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه

 به جاي آن تكه‌ي بخشيده شده قرار داده‌ام؛

 اما چون اين دو عين هم نبوده‌اند گوشه‌هايي دندانه دندانه

 در قلبم وجود دارد كه برايم عزيزند؛ چرا كه ياد‌آور

 عشق ميان دو انسان هستند. بعضي وقتها  بخشي از قلبم

 را به كساني بخشيده‌ام اما آنها چيزی از قلبشان

 را به من نداده‌اند، اينها همين شيارهاي عميق هستند.

 گرچه دردآور هستند اما ياد‌آور عشقي هستند كه داشته‌ام.

 اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند

 و اين شيارهاي عميق را با قطعه‌ای كه من در انتظارش

 بوده‌ام پركنند، پس حالا مي‌بيني كه زيبايي واقعي چيست؟

مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد،

در حالي كه اشك از گونه‌هايش سرازير مي‌شد

 به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و

 سالم خود قطعه‌ای بيرون آورد و با دستهاي

 لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت

و در گوشه‌اي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب

 پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود،

 اما از هميشه زيباتر بود زيرا كه عشق

از قلب پير مرد به قلب او نفوذ كرده بود...

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 11:39 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

 

هر چقدر هم بگویی :مردها فلانند ..زن ها فلان 

تنهایی خوب است دنیا زشت است .....

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 11:35 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

خوش آمدید

 

سلام خوبين؟

خوش اومدين... 

خواهش ميكنم نظر يادتون نره حتما نظر بدين خوش حال ميشم بازم ببينمتون 

راستی صفحه های قبلی رو همنگاه کنید.

اگه در چندتا مطالب پایین موردی نبود خواهشا بگین ممنون

  

به این وبلاگ سر بزنید خیلی قشنگه

http://nsm2.6060.loxblog.com/#

 

راستي اينجا هميشه به روز ميشه با مطالب جديد تر تشريف بيارين ممنون باي

عشقبازی به همین آسانی است

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 11:32 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

مادر ...

 

ﭘﺴﺮ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ
18 ﺳﺎﻟﮕﯿﻢ ﭼﯿﮑﺎﺩﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؟
ﻣﺎﺩﺭ: ﭘﺴﺮﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩ
ﭘﺴﺮ 17ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ ﺷﺪ،ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ،ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﭘﺴﺮﺕ
ﺑﯿﻤﺎﺭی قلبی ﺩﺍﺭﻩ . ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻡ
ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ...؟ ! ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻘﻂ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ . ﭘﺴﺮ ﺗﺤﺖ
ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﻫﻤﮥ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ 18 ﺳﺎﻟﮕﯽِ ﺍﺵ ﺗﺪﺍﺭﮎ
ﺩﯾﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﺷﺪ ....
ﭘﺴﺮﻡ ؛ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ
ﭼﯿﺰ ﻋﺎﻟﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ،ﯾﺎﺩﺗﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﭼﯽ ﮐﺎﺩﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟
ﻭ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻡ ! ﻣﻦ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ،ﺍﺯﺵ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻦ ﻭ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﻗﻠﺐِ ﻣﺎﺩﺭﻭ ﻋﺸﻘﺶنیست.
خدایا همه ی مادر را رو نگهدار رو سر بچه هاشون
 قدر مادراتون رو بدونید خیلی خوبن و بدرد ادما میخورن
وقتی خدای نکرده زبونم لال بی مادر بشین دردش رو میفهمین
و اونجای که به خودتون میگین ای کاش وایکاش و هی این کلمه رو میگین
برای اون مادرای که دستشون از این دنیا کوتاه صلوات مادرم امیدوارم جای خوبی
باشی دوستت دارم مادر کاش بودی
ویک شاخه گل به مادر
 
نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 11:25 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

برای دیدن عکسها در اندازه واقعی روی آن ها کلیک کنید

 

mehdi-1390.blogfa.com-111 (1).jpg

mehdi-1390.blogfa.com-11.jpg

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 11:16 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

داستان مرد نابینا و روزنامه نگار

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته بود

و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود

روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید

روزنامه نگار خلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت

فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت

و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت

آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت

و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد

عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد

که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است

مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت

و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید

که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد:

چیز خاص و مهمی نبود

من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم

و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد

مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است

ولی روی تابلوی او نوشته شده بود:

امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آن را ببینم

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 11:16 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

بیشتر از آنچه که تصور میکنی ..........

 

بیشتر از آنچه که تصور میکنی دوستت دارم

وبیشتر از آنچه باور داری عاشق توهستم
بیشتر از هر
عشقی بر تو عاشقم و بیشتر از هر دیوانه ای مجنون تو هستم
عزیزم من
محتاج تو هستم و بدون تو زندگی

برایم مفهوم جز تاریکی و سیاهی ندارد!
دوستت دارم چونکه میدانم تو نیز مرا دوست میداری

دوستت دارم چونکه مرا باور داری و مرا لایق آن قلب پر از محبتت میدانی
تنها
آرزویم این است که تا آخرین لحظه زندگی ام در کنارتو باشم


نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 17:40 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

خون می چکد ..

 

 

 

خون می چکد از چشم هایم ...

اما .......

بی رنگ !!!

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 17:32 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

امیدم به خداوندی اوست ....

 

 

عازم یک سفــــــــــــــرم

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

سفری دور به جایی نزدیـــــــــــــک

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

سفری از خود من تا به خــــــــــــــــــــــــــــودم

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

مدتی است که نگاهم به تماشای خداســـــــــــــــــــــت

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

و امیـــــــــــــــــــــــــــدم به خداوندی اوســــــــــــــــــــ ـــــــــــت  ...

 

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 17:28 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

غم ...

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 17:27 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

سایه ...............

هر وقت دلم می گرفت با دوست خوبم

" سایه " صحبت می کردم

اما امروز هوا ابریست .....!!!!

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 17:26 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

........

عکس عاشقانه جدید love 2013

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 17:21 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

جــدایــی .....


 

جــدایــی  درد بـــی درمـان عشـــق اسـت

 

 

 


 

 

 

جــدایــی  حرف بــی پـایـان عشـــق اسـت

 

 

 


 

 

 

جــدایــی  قـــصــــه هــای تــــلـــخ دارد

 

 

 


 

 

 

جــدایــی  نــالــ ــ ـه هــای سـخــت دارد

 

 

 

 

 

 

 

جــدایــی  شــاه بــی پـــایـان عشـــق اسـت

 

 

 


 

 

 

جــدایــی  راز بــی پـــایــان عشـــق اسـت

 

 

 

 

 

 

 

جــدایــی  گــریـــ ــه و فــریـــ ـــاد دارد

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, | 15:53 | + | موضوع: <-PostCategory-> |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد